از پرده حصیری خاک گرفته می گذرد خیال تو ٬ از نگاه من ...
می پاشد توی همین خیابانی که غروب ها لیسیده می شود و ...
من ٬ طبقه دوم این تخت می خوابم که حالا نشسته ام .
تنم بوی درد می دهد .
و پنجره لعنتی باید درست کنار تخت من باشد .
وخیابان دراز لعنتی .
و پرده ی حصیری لعنتی ٬ که اینجای چشم هایم درست توی ذوق می زند .
بهتر است پاهایم را آویزان کنم . بدجوری در می آید .
یعنی : خفه شو ! هیچ چیز بیشتر از این به پنجره ی بدون حفاظ نمی آید .
نه خالی حضور تو . نه هیچ چیز دیگری که هر دختری که قبلاْ روی این تخت می خوابیده .
فقط حجم من که از پشت نی های نازک . توده ماسیده بر ملافه ها .
غروب لعنتی بدجوری نمی گذرد .
تو گربه ای که توی جای خالی ساختمان روبروییم لابه لای نخاله ها ...
سلام چه عجب به روز کردین .اولین نفرم.خوب می نویسی.امیدوارم موفق باشی.
سلام این جا هم خالی از لطف نیست
به به ! چه عجب اینجا آپ دیت شد. کم کم فکر می کردم اینجا داره می شه گاه و بی گاه نامه.
یوهوووووووووووووووو اول!
من اول صبرا خانم امروز تو سالن از هر پرسیدم اگر شما را دیدن نشونم بدن تا ببینمت نبودی اخه خانمی عجب تئاتر افتضاحی بود تا بعد که مطلبت را خوندم و نظر دادم
سلام بر صبرای عزیزم
صبح رفتم جشنواره .نمیدونی چه افتضاحی بار اوردن کارها همش ضعیف بود البته بعد از ظهر هم دو تا اجراست . البته جای شما خالی اگه خواستی بیای یدونه پفک چی توز هم برام بیار اخه هنوز حقوقم را ندادن و جیبم خالیه ...
راستی حسودیم میشه به تو چراش را بعدن میگم کاش میشد جاهامون را با هم عوض میکردیم اخه من مدتیه خیلی حسود و مغرور شدم و همه از دستم کلافه شدن دست خودمم نیست ....در ضمن مطالبت را افلاین میخوانم
نام گربه توی ساخت مان به پشت نی ها هر چه می بافی تا دست من است درست دراز کشیدن از بوی تنت می آید
بروزم با جشنواره
ما به راستی به تنه های درخت در برف میمانیم...انها به ظاهر تخت دراز کشیده اند و کمی فشار کافی است تا بغلتانیشان..نه نمیشود چون انها سفت به زمین چسبیده اند.اما بیبینید حتی ان نیز جز ظاهر نیست
مرسی از لطفت
شمام خیلی حوب می نویسی
صبرا واسه من یه سمبله . یه بت مقدس
دوس دارم ببینمتون
رسم غریبی دارد...این دنیای لعنتی !!!
بعد از ظهر های دل گیری به به طرز بی رحمانه ای سراغ همه ما میاد...
بدجنس چرا کامنتهای منو تایید نمی کنی؟
پرده ی من حصیری نیست..
غروبها هیچ خیابانی در این حوالی لیسیده نمی شود..
تخت دو طبقه ندارم..
مدتهاست حس بویایی ام را از دست داده ام..
کمی دورتر است..
دراز است. حق داری!..
اینجای چشم هایم درست توی ذوق می زند دقیقا یعنی چی؟!..
در می آید؟!..
خطرناکه..
خوابگاهی؟!..
ملافه چه ربطی به پرده ها داشت؟!..
لعنتی بدجوری می گذرد.. کاش همیشه غروب بود!..
پس بالاخره شناختی!..
کم کم دارم می فهمم این جمله های بدون معنی لابد برای صاحبش کلی معنی داره.. مهم نیست.. من باز هم نیم فهمم چی میگی.. راحت باش و زندگیتو بکن چون این موضوع به هیچ جای دنیا برنمی خوره!
لعنت و رحمتت یکی ست ، انگار.....
سلام
نفرت توی مطلبت موج می زنه ....!!!
از کی این همه تنفر ....... .
گاو نر ما کشید آنچنان که انگار خسته از دو قرن پا بر زمین کشیدن..
اولش که خوندم دلم گرفت چون یاد دوران سربازیم افتادم با اون تخت دونفره ولی آخرش جالب بود گربه ... نخاله ...
وفق بشی
سلام
زیباست ... مطالب شما
وفق و پیرئز باشی
بی شک متصور شدن چنین اشعاری برای من راحتتر از پست های قبلی شماست موفق باشید وبه قول شاجینم شاد شاد...در حال حاضر احساس خواندن شعری زیبا را دارم..همسایه پایینی ممن هم یک گربه داره اسمش ((بوبو)) است..گربه ی نازیه
سلام . اول اینکه شباهت زیاد طرح قالب وبلاگت با سیاورشن یه جورایی مشکوک می زنه (!) دوم هم اینکه این رنگ بندی به نظر من با سبک و احساس نوشته های شما جور نیست! سوم هم اینکه توصیه می کنم طبقه دوم تخت نخوابید چون احتمال سقوط و آسیب دیدن هست. موفق باشی
سسسلالالامممم٬ ببخشید من یکم زبو نم میگیره ٬ مطالبت ای بدک نبود ٬ ولی نه اونقدر که سیما خانم رو به یک بت پرست تبدیل کنه.
با تشکر
سلام-دیگه بهم سر نمیزنی؟//اشک//...متنت رو خوندم.غروب برای من همیشه غمگینه.نمیدونم چرا.
دیروز یهو غیبت زد و منم هر چی شماره ی اون قارقارکتو میگرفتم یه خانم با ادا و اطوار اعلام میکرد که به خودم زحمت ندم و تو در دسترس نیستی...من موندم تو چطور در عرض ۵ دقیقه غیر قابل دسترس شدی؟...راستی این همه میگفتی blogsky متحول شده همین بود؟!!!!!! واه واه واه...خودت بهتر میدونی که هنوز persianblog یه سر و گردن بالاتره...حالا من ادامه نمیدم تا مجبور نشی از حسادت خودتو حلق آویز کنی.آره من دقیقا یک نقشه ی شیطانی دارم که blogsky رو به چالش بکشونم...!!!همینه که هست...جییییگر:))
سلام عزیزم بابا کلافه شدم وبلاگم بهم ریخت و همه چیزم خراب شد اما شکر خدا تنها به دادم رسید قالب جدیدی برام طراحی کرد هم مطلب جدید دارم هم قالب جدید بهم سر بزن
بینم ابجی لینک منو میذاری یا به جان خویشاوندان نزدیکت متوسل شم؟؟؟؟هی من میخوام اقدامات خشن نکنم نمیشه..بعد میگن چرا امار اعتیاد رفته بالا
سلام
باز هم که من رو توی لینک ها جا گذاشتی!!!
من از نوشتهات لذت می برم. من رو یاد یه دوست می اندازه. یکی از شعرهاش رو توی پست جدید نوشتم. بخون.
حضور یک تنها درکنار مسافر شب همان سنگینی سکوت
لحظه های شیرین مرگ خوش است.
پس از تپش لحظه های رویایی با من بگو چون از درد فراغ یار
غمگینم.
سلام
موفق باشی
از لینکی که گفتی و گذاشتی ممنون ...
سلام امروز بالاخره یک کافی نت و مقداری وقت ازاد پیدا کردم....بعد می خوانم
سلام بر دخت بندری خیلی دلم میخواد بدونم تو منو با کی اشتباه گرفتی ؟اخه عزیز دلم من پیراهن قرمز پوشیده بودم نه جلیقه ضمنن من شما را فقط روز اجرای اخر دیدم انهم توی سالن نمایش راستی کامنت شما اشتباهن ۱پاک شد و عمدی در کار نبود بعذش هم فقط بهم بگو کدوم اذم بدبختی را با من عوضی گرفته بودی ؟موفق باشی فقط قذری خوشبین تر باش و یه راهنمایی میکنم تا بهتر بدونی من روز اختتامیه ازم تقدیر شد حالا فکر کنم بهتر بدونی به فرض هم که منو لبشناسین چی گیرتون میاد ؟ایا جز من کسی هست که ذستهای پشت پرده رو رو کنه ؟راستی ......
بروزم
سلام..........خسته نباشی
من به روزم با یک خاطره ی کوچک
بیا بخون..............هر وقت آپ کردی ما رو هم خبر کن
سلام عزیز...
انگار شما هم بیشتر شعر شد تا چیز دیگه نه؟!! دونقطه دی
خوب . به نظر من قالب مهم نیست... مهم حرفه..
به روز ما سر بزن
کار به روز شدن ما به شب کشید ! ... اگه هنوز پست قبلی رو می بینی دوای دردش یه کنترل + اف پنجه !
نثر متکلف نوشتن کار سختی نیست..یجوری نوشتن که کسی نفهمه اصلا مشکل نیست..تمام مشکل از جایی شروع میشه که باید منظورتو بفهمونی...مثل مشکل اصلاح طلبها....من منظورتو از جدی تر به وب بپرداز نگرفتم...میشه توضیح بدی؟
سلام عزیز . ممنونم از لطفت . در اولین فرصت جبران می کنم . موفق باشی
سلام حالا دیگه ما را تحویل نمیگیری بچه مثبت و پولدار ؟در ثانی چرا به من سر نمیزنی
صبراجان با درودی گرم......................................***
دا نوشته دلتنگی هایت را خواندم.....زیبا بود
بغضی که رو با فریاد است
ولی هرگزنبایدرو به دیوارباشد
برایت موفقیت روزافزون آرزومی کنم.
تندرست و شادکام باشی نازنین
سلام صبرا جان........ از کامنتت خیلی خوشحال شدم.....
به ساعت نگارش این نظر نگاه کن..........از خوشحالی خواب از چشمم پرید و گفتم باید به همهی کامنت ها و علل خصوص این کامنت جواب بدم...............
چشم حتماْ این کار رو می کنم .... اما یه مدرسه ی دیگه هست تو جند کیلومتری ما توی یک روستا که مخروبه هست و هر آن احتمال ریزش داره اون مدرسه از هر چیز دیگه ای واجب تره..........البته دنبال کارش هستند مسولین آسم اون مدرسه فکر کنم قبا دالان هست تو بخش رویدر شهرستان بندر خمیر و من هم دبستان حکمت جیهون هستم بخش رویدر و شهرستان بندر خمیر...........
اگه این خبر رو فردا صبح به نماینده ی آموزش و پرورش بزنم دعوام می کنه که چرا الان و نصف شب بهش زنگ نزدم و خبرش نکردم!!!!!!!!
باید از شما بنویسم مثل اینکه خیلی طرفدار دارید
سلام زیبا بود مثل همیشه
اگه عید دوربینمو ( اونم تو مسجد جامع اصفهان ) ندزدیده بودن حتما پنجاه-شصت تا عکس با خودم میاوردم... ولی حیف!!!
سلام .. فرصتی شد یه سری هم به ما بزن ... درباره ی تبادل لینک هم مشتاقیم
بیا وبلاگ من تو زنگ انشا ی کلاس من شرکت کن و نمره بگیر! شوخی نمی کنم
روز چهارشنبه از طرف نوسازی و اداره ی کل و مجمع خیرین و نوسازی میان طرف منطقه ی ما اگه باهاشون هستی یا نیستی و اگه می تونی بهشون بگو به مدرسه ی حکمت جیهون یه سر بزنن من اونجا تدریس مس کنم صبرا......... هر چه زود تر جوابم رو بده.دبستان حکمت جیهون...... آقا معلم منتظره
سلام .
در انتظار گذر نباش که بعداز اینم معلوم نیست بهتر شه......!
درود....
دورود بر شما
تولدت مبارک