اگر بگذارند ...

دل دریایی من این همه بیهوده مگرد ...

دل دریایی من این همه بیهوده مگرد ...

آن مرحوم دوست ما بود .

نادر ابراهیمی جایی می نویسد : آن مرحوم دوست ما بود .

استاد نگارشم دو دقیقه ٬ کلاس را ایستاده در سکوت دستور می دهد .

 و البته که آن مرحوم دوست ماست .

 

آیا این نمایندگان ما نبودند که در خانه ما چنین گفتند و چنان کردند ؟

چرا صدای اعتراض ما از چار دیوار خانمان بیرون نرفت ؟

چرا استادِ آتشی شناس و آتشی پرست من آن دو دقیقه سکوت را آن روز بعد از الطاف فرهنگ دوستانه مجلسیان در کلاس تحمیل نکرد ؟

چرا سکوت کردیم ؟

من از مرگ آتشی ننوشتم . چرا که خود را حلقه کوچکی دانستم از ریسمانی که سرانجام خفه اش کرد .

 

سکوت ملتی که می فهمند و نمی گویند ....