«برای زهرای نازنین
که همیشه هیچ وقت اینچنین هیچ کس را هر گز دوست نداشته ام این همه.»
**
صفیر کشید و آمد.روی صورتم تمام شد. آن وقت زیر چرخ های ماشین بودی.
من سرخ بودم. خون بودم. لاله عباسی بودم. سلول های کوچک صورتی بودم. کم کم کمک سفید بودم.
و لرز لرزان می آمدم٬ خرده شیشه ها که شکسته بودند تویم سر و صدا می دادند آن تو..
سرت از زیر نیمکت بیرون نمی آمد.
بیرون که آمد٬ نمک خشکیده بود لای میله های سیاه این سوی چشم هات.
غافل از آن که هر را از بر می فهمیم و نمی فهمیم.
و همه چیز تازه از همین جا شروع شده بود.
**
چقدر خواب از دست دادنت عذابم می دهد.
چقدر بی خودی خواب می بینم.
**
چقدر برای دنیای لبالب چرکی که در اطرافم می بینم حیفی..
چقدر زیادی..
تسلیت
مهربان های غریب دنیای نامهربان
در باغ خاطره هایم جشنی بر پاست
بی حضور کبک و میمون و موش کور و طوطی.
وعزیزی که خوابهایش بی خودی نیستند
( رویا شده اند کابوسها )
اینگونه بود آغاز آغازی دیگر :
صبرا پنجشنبه 10/6/1384 - 10:26
ببینم تو احیاناْ همون زهرای خودمون نیستی ؟ والله منم از فکر دانشگاه دارم دیوونه می شم . کلیپ دیشب رو هم دیدم . اونقدر گریه کردم . بدجوری دلم برای خودمون سوخت . روح ما بعد از مرگ هم آرامش نداره .. ما کی هستیم ؟ اینجا کجاست ؟
و
[ web | email ] زهرا
خیلی اتفاقی آره من همون زهرام!!!!
پاسخ :
البته زی زی خانوم !! باش تا اموراتت بگذره ! اونقدر هم تند نرو . دیشب ۲ باره یک کلیپ خنده دار از فرهاد گذاشت . جای تو و آرتا خالی تا حسابی داغ کنین .. دلم برا ۲ تا تون تنگ شده ولی هیچ خوش ندارم کلاس ها ۲ باره شروع بشه ...
پنجشنبه 10 شهریور ماه سال 1384 ساعت 5:41 PM
هدیه من یک شیشه آب شور دریاست !
سلام
روز جمعه هم یک کار گاه عملی از ساعت 3 بعد از ظهر بر گزار می شود برای گرفتن داستانی که روی آن بحث می شود چهارشنبه تشریف بیارید انجمن داستان ساعت ۷ بعد از ظهر جمعه هم داستان خوانی داستان نویسان بندر عباس با حضور مهمانان است
حضور در کارگاه برای همه آزاد است
سلام بله این دنیای چرکی.همه از این دنیا می نالند
تو که سفارشی نویس نبودی صبرا؟راستی از اون داستانهای قشنگت خبری نیست؟نکنه بزرگ شدی و در جستجوی پول و مال و منالی؟
سفارشی؟
پول؟
جریان چیه اکسیر؟
بگو بدونیم.
به این حس قشنگ دوستی حسودیم شد خیلی
از جنون مثل یه پلنگ شدم که فقط ارزوش گرفتن ماهه همین.........
چقدر عاشقانه !!
اوه برم سه چهار تا دوست کذایی سره هم کنند برام قش ورسه برند :(( چه میکنید شما دوتا ! یکم تحویل بگیرید همو !
عن الصادق علیه السلام :« اذا مات المؤمن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدها شیء» رحلت مرجع عالیقدر جهان اسلام حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا جواد تبریزی را به تمام مسلمین جهان تسلیت می گویم
دوم آذرماه ، ولادت حضرت معصومه(ع) وروز دختران گرامی باد
دخترم روزت مبارک
خواهرم،خوشحالم که می بینم در عصر اطلاعات و دانایی شما هم پیام آور دانایی وآگاهی هستید...
پس بیا با هم باشیم در نشست دختران وبلاگ نویس
زمان دوم آذرماه (85)ساعت 16تا 18باشگاه وبلاگ نویسان تهران
مکان:بزرگراه جلال ال احمد،تقاطع کردستان ،روبروی شهروندقزل قلعه،پارگ گلها،باشگاه وبلاگ نویسان
برای کسب اطلاعات لازم ورزو برای حظور در نشست با شماره 88003936تماس بگیر
راستی از دوستان وبلاگ نویست هم البته دختر ها در مراسم دعوت کن
سلام
امیدوارم این دوستی تا ابد ادامه داشته باشه
با هم همدردیم عزیز
من هستم...
مرا آب کن زیر برفش!
سلام خانم نامی
امیدوارم دوستی شما و دوست عزیز تون زهرا سالهای سال ادامه داشته باشه
اطلسی هایت رنگ خاکستری گرفته اند !!! واین مناسب گرمای پیرامون تو نیست !! درنگی کن تا فصل داغ خرماپزان ... قربانت شین
گاهی حتی نمیشود چیزی نوشت..ما هم دچاریم!
خدا حفظش کند برایت.
سپاس باز هم . شر منده می کنی.
حرکت قشنگی بود که اعتراف می کنم کمتر نظیرش را دیده بودم. باید به هردوتان تبریک گفت. موفق و پایدار باشید
سلام روی حرفای من فکر کن
البته حرفی واسه گفتن هم ندارم ولی اگه شما می خواین حرف بزنین من شنوده خوبی هستم میتونم به حر فاتون گوش بدم این جوری من هم خودمو شریک شما می دونم نه تنها در شادی بلکه در غم دوستدار شما ارمین این شماره
۰۷۶۱ ۵۵۶۲۷۳۱
پست های خنده دار
از اخلاق انسانی به دور است. شما که خود را هنرمند می دانید در حالی که انسانی در کما باشد اینگونه او را مورد بهتان و ناسزاهای بی اساس قرار دهید . بیایید انسان باشیم و انسان را رعایت کنیم و حسادت ها را کنار بگذاریم و عجولانه قضاوت نکنیم و به انسان عشق بورزیم . حتی دشمنانمان .
خواهر خوبم با سلام:
مصیبت وارده را تسلیت گفته برای بازماندگان صبر جزیل ارزوندم.
انگار پارسال این وقتا ۱۹ ساله شدی... ۲۰ سالگی داره به منم سرایت می کنه. حالت تهوع دارم.
رییس حوزه هنری کشور در جمع هنرمندان هرمزگانی
امروز استاندار هرمزگان تصویر روشنی از هنر در استان ندارد!
دکتر حسن بنیانیان رییس حوزه هنری کشور در نشست پژوهشی هنر دینی در بندرعباس گفت: رکود جدی سینمای کشور در نبود فیلمنامه قوی است و بی توجهی به ادبیات و قصه و داستان سبب این رکود شده است. وی مفهوم واقعی توسعه را توسعه مغزها و روابط انسانی در جامعه دانست و افزود: برای خلق آثار فاخر نیازمند توسعه ذهنی در تمامی سطوح بخصوص در میان هنرمندان هستیم. حسن بنیانیان گفت: امروز استاندار هرمزگان تصویر روشنی از هنر در استان و معضلات فرهنگی آن ندارد!؟ وی افزود: مدیران فرهنگی فکر می کنند اگر مشکل اقتصادی حل شود کشور توسعه پیدا می کند اما این تفکر درستی نیست.
وی از آغاز ترجمه آثار ایرانی به زبانهای متعدد به عنوان حرکت و ایده ای نو یاد کردو گفت:باطن بسیاری از معضلات جامعه ناشی از معضلات فرهنگی است. حسن بنیانیان گفت: یکی از بلایای کشورهای نفتی خود نفت است. وی خاطر نشان کرد: ما پول باد آورده نفت زیر زمین را داریم اما سهم شما هنرمندان سخرانی می شود و پول جای دیگری می رود. رییس حوزه هنری کشور از هنرمندان به عنوان افسران فرهنگی یاد کرد و گفت:اهمیت فرهنگ در بین مسئولان اجرایی ناشناخته مانده است. وی افزود : در کشور هفتاد میلیونی ایران آمار چاپ کتاب بسیار پایین است چون مفهوم تربیت به معنای علمی در آموزش و پرورش ما تعطیل است.حسن بنیا نیان گفت: ظاهرا مملکت پر از هنرمند است اما هنوز فضای ذهنی ما در جستجوی حافظ است.وی گفت: حوزه هنری در نظر دارد هر ساله مجموعه کتاب شعر هراستان را منتشر نماید و شروع این طرح را هرمزگان قرار می دهیم.حسن بنیانیان با تاکید بر اینکه معضل افت فرهنگی فقط با سخنرانی حل نمی شود خاطر نشان کرد: جمعی از هنرمندان ما هنرشان به گو نه ای نیست که جامعه آنها را یه عنوان هنرمند بپذیرد و زندگیشان را تامین کند.
رییس حوزه هنری گفت: جایگاه هنر مند به عنوان حلقه واسطی میان مردم و مسولین ،جایگاه خطیری است که نیازمند توجه جدی در تمامی حوزه هاست. در این مراسم استاد محمدعلی بهمنی،شاعر،علی رضایی محقق و پژوهشگر ، مژده عباسی مسئول انجمن داستان حوزه هنری به بیان دیدگاههای خود پرداختند. رییس حوزه هنری کشور در این مراسم مبلغ دو میلیون تومان جهت خرید کتاب به حوزه هنری هرمزگان اختصاص داد. در این مراسم یکی از خبرنگاران به بیان مشکلات فرهنگی و هنری هرمزگان و مقایسه این استان با سایر استانهای کشور پرداخت و خواستار توجه بیشتر مسئولین فرهنگی به فرهنگ و هنر هرمزگان شد. قابل ذکر است حسن بنیانیان رییس حوزه هنری کشور در سفر به هرمزگان در جمع دانشجویان بسیجی در بندرعباس حضور یافته و به ایراد سخنرانی پرداخت. ذکر این نکته ضروری است که دکتر شیخ الاسلامی استاندار هرمزگان چندی پیش در جمع هنرمندان حوزه هنری هرمزگان حضور یافت و ضمن پاسخ به سوالات هنرمندان و گوش دادن به دغدغه های اصحاب هنر قول احداث خانه هنرمندان را داد. به گفته یک مقام مسئول ، استاندار هرمزگان با جدیت قضیه احداث خانه هنرمندان در دستور کار قرار داده است.
سلام عزیز،
از پیام ارزشمند و مثل همیشه سنجیده تان سپاسگذارم.
در مورد حیفی دل همه ما، در اسارت تن نیز با شما هم راستا.
به امید او
بدون سخن بیهوده: خواندم
صبرا نامی دختری برای تمام فصول!
سخت است پس از تبریک تسلیت گفتن
تسلیت مرا پذیرا باش
من هم می خواهم خواب ببینم...
سلام من باره اوله که اومدم اینجا نشونی اینجا هم دوستان بهم دادن که متاسفانه می بینم شماره منو دادن که حالمو بگیرن ممنون میشم لطف کنین البته اگه زحمتی نباشه وانگشتای ظریفتون خسته نمیشن
شماره تلفن و نظراتی که از طرف من دادن پاک کنین
با تشکر فراوان
ارمین
از لطف دیر هنگامتان ممنون.
سال قبل در میان شوق دوستان برای برپائی جشن ۲۰ پارتی نمی دانم کدام فکر مرا دغدغه می داد
به قول بزرگی که از او پرسیدند چند سال داری؟
گفت: اکنون دیگر ۶۰ سال ندارم
تا اشکهای تو مشتبه شود با قطرات باران ،
آسمان هم گریست این روزها .
شاید استثنایی بودم در جمع " ناصری " ها ،
که استیصال ترا دیدم .
" عزیز" تو شانسی نداشت
در میان آنهمه غلغله ما .
چه توفیری دارد علت این فاجعه ،
افراط در شرب مسکرات یا مصرف مواد مخدر ،
هتاکی در جمع و کتک خوردن ،
خودکشی ،
نزاع با همسر چندم ،
یا هر روایت دیگر .
برای هنرمند ، طبیعی است .
انتظار تو مسخره بود برای توجه یکسان ICU .
صدای گرم خواننده ما که نسلی را خوش میدارد کجا ،
و نغمه لالایی غمگین عزیز تو کجا .
کاش قطرات اشک را میستردی دمی ،
و می دیدی
که همه چیز از آن ماست .
شهردار را می دیدی با دسته گل ،
نماینده مجلس را می دیدی با نوچه هایش ،
هزاران هنرمند را با چشمان مضطرب و قلبهای تپان ،
دسته های مکرر گزارشگر و عکاس و خبرنگار ،
وبلاگ نویسان مشتاق را برای درج اخبار تازه و دعوت به مجالس دعا ،
و پزشکان مغز و اعصاب و قلب و داخلی و بیهوشی و کلیه و مجاری ادرار و . . . . .
و پرستاران و مراقبین بخش را ،
که همگی بدون استثنا ،
بی خیال " عزیز" تو ،
پروانه های شمع نیمسوز تخت ما بودند .
حالا که گذشت
دیگر به دل مگیر
انشاء الله که " عزیز" تو ،
از بی توجهی نمرده باشد ،
انشاء الله که " هیچکس " ،
فدای شهرت محبوب ما نشده باشد .
توهم چون من برای سلامتی " ناصر" دعا کن .
تسلیت من شعری است از لسان الغیب ،
بپذیرش دوست خوب من .
خداوند « عزیز » ت را بیامرزد .
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
سلام دوست و همرزم در ادب پارسی.اشعار مدرنی داری.وظیفه دونسم به خاطر شعرت تبریک بگم همین.امیدوارم دیدار کودکی تکرار بشه.خدانگهدار
آدم باید خیلی مغرور باشد که تعریف و تمجید بنویسد اینطوری و به اسم مستعار خودش تقدیم کند...از آدمهای مغرور متنفرم...