باشد . این هم برای تو .

 

گرسنگی ٬ اولین فاجعه بود .

بعد ٬ حضور تو لا به لای این ها ...

(وقتی که درست نخواسته بودم )

من تمام شب حرص خوردم .

و خون خونم را خورد .

باد ٬ حیاط کثیف دور و برم را می سائید .

و حتا صبح نمی شد .

زیر تمام روزهام آبی می کشم .

و دیگر اصلاْ تو را توی سفره روزهای جمعه نمی بینم .

که دور من نشسته ای و سیگار نمی کشی .

باد ٬ سنگین بود و همیشه به من که می رسد این طور می شود .

من دفترم را باز کردم که سه شنبه هاج و واج نمانم

و چیز قرمزی زیر سه شنبه نماند .

اما تو بودی لای کاغذ ها که می آمدی

و خون خونم را می خورد ...

نه صبح شد و نه فاجعه دیگری

فقط من که روی سطح کثیف حیاط ... نه نبودم . گرمی ملافه هام نمی گذارند اینطوری تمام شود ...

و همه چیز باشد برای تو .

 

نظرات 72 + ارسال نظر
امیر جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:56 ب.ظ http://pws.blogsky.com

سلام دوست عزیز
متن زیبا ای نوشتی بهت تبریک میگم
امیدوارم که حالتون خوب باشه و وقتتون به شادی
وب شما هم فوق العاده با احساس و دلنشین است
منتظر حظور سبزت هستم
موفق و سر بلند باشی

امین خسروی شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:58 ب.ظ http://hobot.blogsky.com

و بعد از دوسال دوری ازوبلاگ نمی دونم چی شد که دوباره احساس کردم که باید وبلاگ داشته باشم و بنویسم و این اولین پیام من است ... یا علی

اکسیر شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:48 ب.ظ http://eksir.blogfa.com

و امروز دیگر او نیست سفر کرد تا جاودانه باشد اما میترسم غرور او را مچاله کند وقتی رفت خندان بود و ما گریان اما ... وقتی او بر میگردد فقط دو پای اویزان مانده است گوشه گیر و ساده لوح بود اما احساس زرنگی میکرد رفت تا پیشرفت کند اما ... بگذریم خود کرده را تدبیر نیست ....او اهل هوا بود در ...

چرا این ها رو توی وبلاگ خودش نمی نویسی ؟
این خیلی خوبه که خودش وبلاگ داره .
در ضمن ... هیچی .

پدر گمشده شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:58 ب.ظ http://amir.raveshsaz.com

سلام
وبلاگتو خوندم. نوشته‌هات پر حسه ولی از این آخریه چیزی نفهمیدم. فکر کنم خصوصی بود. نه؟
ممنون میشم نظرتو درباره‌ی وبلاگ خودم بدونم...
کامروا باشی...

ازکارگاه هنر شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:20 ب.ظ http://kargahhonar.blogsky.com

سلام

مهدی، همراهی شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:09 ب.ظ http://hamrahi313.persianblog.com/

سلام عزیز،
چطوری میشه که حال آدم خوب نباشه بخاطر عشق ؟! به نظر من اونچه که حال آدم رو بد میکنه وابستگیه و نه عشق. نمی دونم چقدر باهام موافقی ولی پیشم بیا دوست من. دنباله ماجرا و بحثم آپه.
به امید حق

پیله شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:30 ب.ظ

سلام توا بهت پیله بکنم ؟

هادی بهروز شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:45 ب.ظ http://56.blogfa.com

سلام صبرا نامی...
دورم ولی با خودم خلوت کرده ام..

کامیرا شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:50 ب.ظ http://www.bandarabbascity.com

تصویر زیبایی بود.

بپ گپو یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:52 ق.ظ http://bapgapuo.blogsky.com/

سلام
خیلی خوب بود
من هم بروزم با آدرس جدید http://bapgapuo.blogsky.com
یا علی

شعبون استخونی یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ق.ظ http://sabzeie.blogfa.com

بابا شاعر....

بچه روستایی یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:27 ب.ظ http://hami.blogfa.com

با با وبلاگ های کلاس چرا اینقدر طولش میدی خسته شدم هیچکس بروز نکرده مردم از دلتنگی !!! پیله گردگیری شد

ازکارگاه هنر یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:04 ب.ظ http://kargahhonar.blogsky.com

به خاطر گریه هایت آمده ام تشکر کنم آمده ام بگویم ممنونم که گریستی.آمده ام بگویم اگر امکان دارد چاشنی اش کمی هم دعا بخوانی. برایش دعا میخوانی؟

ابراهیم یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:25 ب.ظ http://inja-anja.mihanblog.com

شاعری می گوید: می روم تا بمیرم٬ آرام ...! گروهی می شنوند. به به عجب شعری! عجب صنعتی! عجب سبکی! هیچ کس نمی داند و یا هم شاید نمی خواهد که بداند: این شعر نیست! ... او دارد می میرد!

مهدی، همراهی یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:52 ب.ظ http://hamrahi313.persianblog.com/

سلام صبرا جان، از کامنت کاملت ممنونم. یه پاسخ کوتاهم تو وبم برات گذاشتم. بازم پیش من بیا.
به امید حق

رضا دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:03 ب.ظ http://sokouti-dar-shahr.persianblog.com

از جوابت ممنمونم...موفق باشی

من دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:45 ب.ظ

آخرین بارست که کامنت بروز رسانی شما را تائید می کنم . و البته فقط برای اینکه به شما احترام می گذارم . و لازم بود به عرض برسانم .
ایول اقتدار! من آپم.. به من هم سر بزن!!!!!! خیلی لجت میاد از این جمله ها؟!!!

یاس سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:38 ب.ظ http://boyeyaas.persianblog.con

سلام صبرا جونم.خوف بیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/متن زیبایی بود ولی نمیدونم چرا بعضی جمله هاشو من درست درک نمیکنم..........راستی بعد از ۱ ماه امدم هااااااااااااا.منتظرتمممممممم.در پناه حق

من سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:01 ب.ظ

لطفا به وبلاگ من هم سری بزنید!!!
حال می کنم اینو هم تایید نکنی!!!!!!!۱

لیلوا سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:39 ب.ظ http://khazan83.blogspot.com

لابلای این هیاهوی
خموش
دفتر شعر خزان را
یک نسیم
برگ میزنه
پولک نقره ای
این بار دیگه
لبخند میزنه
شوق مهتابی
جاده زیر پا
داره فریاد میزنه
چه کسی میخواد
که قسمت بکنه
مهربونی را
میان لحظه ها
...

زهرا سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:07 ب.ظ http://zahra999.persianblog.com

خوب حالا بیا آپدیت کن عشاق منتظرن:))

سامان سایه بانی دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:33 ق.ظ

من از اشعارت چیزی نفهمیدم
اشعارت خیلی گنگه
ذرست که شعر باید صریح نباشد اما گنگی بیش از حد شعر شعر را لوس می کند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد