حسین گردین به بلقیس بهزادی پیوست ؛ روزگار به کامشان ...
تازه عروس می شوم ٬ حجله اگر به پا کنی .
باغچه دست مرا مزرعه حنا کنی.
تازه عروس می شوم ٬ تازه عروس شعر تو
به جای واژه ها اگر مرا هجا هجا کنی.
چرا حسودی نکند ؟ شاخه نبات هم به من
حافظ من اگر مرا در غزلت صدا کنی.
کوچه و خانه را ببین غرق چراغ کرده ام
وای اگر نیایی و جشن مرا عزا کنی .
بی تو و ماجرای تو عمر چه پوچ می رود
کاش مرا کشان کشان وارد ماجرا کنی.
حال که قیس منی و حال که بلقیس تو ام
بیا که قصه مرا قصه قصه ها کنی ...
(بلقیس بهزادی)
خب به سلامتی ....
سلام صبرا جان . خاطره ی مهربانی دریا و مردمان دریا هرگز از یادمن نخواهد رفت. /شروه ناکم در دل آوازها زندانی ام/نی لبک سوزم کن آه ای سوز دشتستانی ام/ با غزلمویه ای تلخ به روزم...
چطوری پهلوون مثل اینکه نمیخوای به روزش کنی ها؟ راستی ممنون که قیمت مدذسه سازی در استان رو گفتی کمتر حساب کن مشتری بشیم خیلی وقته زیارتتون نکردیم
خیلی قشنگ بود.
خواستم اجازه بدهید این شعر و دیگر اشعار زیبای شما را در هفته نامه گامرون استفاده کنیم .
صبرای عزیز!
سلام از نظرات دوستانتان ممنونیم۰