مردی مرا به نیمه کسالت بار اتاق خوابش خواهد برد . و من دیگر از هیچ گلدانی نخواهد روئید . من خستگی را دومین شب است که در مهره ی دوم گردنم پنهانیده ام . مردی از حوصله ی حنجره ام بالا می رود . من می روم توالت عرق گَردِنُم اَشورُم .... نه اینکه روبروی من ایستاده نباشی . تو در تاریک روشن اتاق خوابم ماسیده ای ... |